سلام عزيزم ممنون از مهمون دوستي تون.
خاطره هام:
يه روز امتحان داشتم بعد ازامتحان يکي از بچه هاي دانشگاه اومد گفت چرا شما نقاب ميزنيد؟شوهر من شما را ديده و بمن ميگه شما هم بايد نقاب بزنيد.با حرفهاي من قانع نشد.ولي من فهميدم بايد عاشق مادرت فاطمه باشي که از نقاب زدن لذت ببري.هرچند تو را مسخره کنندو افراطي...بايد از نقاب لذت ببريد تا بتواني اونو حفظ کني.
رفته بوديم مشهد يک پسري باتمسخر گفت زورو ...روبروي حرم بودم دلم شکست گفتم يا امام رضا تو از ما راضي باش ما هميشه روسياهتيم وبه تمسخر اونها گوش نميکنيم. اونم روبه رو حرم اقام رضا..
اولين شب عيد بود چند روز نقاب زدنم ميلنگيد.شب خوابيدم گفتم خدا ماکه بابا نداريم عيدي مون بده.توخودت عيدي بهم بده.خواب ديدم همسريه عارفي يه چيزي بمن هديه داد. خوشحال شدم.داشتم ميرفتم که گفتند چرا شما نقاب نميزنيد؟ما از شما بيخبر نيستيم احوال شما به ما گزارش ميشه.خيلي خجالت کشيدم...
يکي بمن گفت چرا نقاب ميزني؟از تمام فتواهاي مراجع و همه چي خبر داشت....گفتم اين فتواي من حقيره...وقتي مردان جلوي چشمانشان را نميگيرند و هوس بازانه به جمال زيباي زن مي نگرند ما چهره خود را ميپوشانيم تا در امان باشيم.نگوييد زمان فاطمه زهرا اين لباس مد روز بود و جامعه قبول نميکند.لا اکراه في الدين....لباس فاطمه هيچگاه قديمي نميشود.چرا مادرم زهرا ميفرمايند :بهترين چيز براي زن آنست که نه او کسي را ببيند و نه کسي او را ....
اي ايراني که هنوز در حجابت گيري.خواننده زن خارجي مسلمان شد و پوشيه ميزند.بدون هيچ مغالطه گري اي...
---آري مردان لخت و عوري براي زنان ميپسندند واي ازين بيغيرتي...واي از اين بيغيرتي...