منادی معرفت 🍃🌷 می نویسم برای تو
ای تنها منادی معرفت
که عارفی حقیقت معرفت را...
شاید منادی معرفت وجودت باشم....🌷🍃
🌺آدرس تلگرام و اینستاگرام در سمت راست و چپ وبلاگ آمده است🌺
↩ما پراکندگان مجموعیـــــم یار ما غایبست و در نظـــــرست↪
«ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه. . .» «توبه/111»
حمد خدایی را است که جهان را لباس هستی پوشاند و انسان این بزرگترین معمای آفرینش و اشرف مخلوقات را خلق کرد و بر این آفرینش به خود تبریک گفت. او را خلیفة خود در زمین قرار داد و همة هستی را به خدمت او گمارد آن گاه برای نجات انسان از گمراهی و هدایت او به صراط مستقیم سعادت، صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را در اعصار مختلف برانگیخت و بر انسانها منت گذاشته و خاتم انبیا، رسول اکرم، محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) را به عنوان آخرین پیامبر و واسطة روحی با انسانها از میان آنان برگزید و کاملترین دین و راه سعادت و طریق رستگاری را به مردم نمایاند. برای اتمام حجت و ادامة سلسلة هادیان الهی، رسالت هدایت را بر عهدة دوازده ستارة پر فروغ آسمان ولایت و امامت نهاد و آخرین آنان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) واسطة فیض و تنها ذخیرة الهی را مأمور به غیب برای قیام و پرکردن جهان از عدل و داد کرد. 14 قرن که از ظهور اسلام میگذرد و در اوج مظلومیت مسلمین و مخصوصاً تشیّع و در زمانی که میرفت دیگر نامی هم از اسلام نماند، عنایت خدا شامل حال امت مسلمان ایران شد و انقلاب بزرگ به دست رهبری، الهی بنیان گرفت.
قوانین و احکام الهی را از خطر تحریف، انحراف و انزوا نجات بخشید. به اسلام حیاتی دوباره و فروغی عالمگیر داد. ملتی را از ظلمت، ستم وگمراهی به نورِ هدایت و آزادی رهنمون کرد. اکنون که جرقة امید در قلب مسلمین و جهانیان جهیده و چشم امید همه به این انقلاب الهی است و بقای اسلام بستگی مستقیم به بقای جمهوری اسلامی دارد، به فرمودة امام حفظ این نعمت بزرگ از اوجب واجبات است. امروز کمترین سستی و کاهلی نتیجهاش پایمال شدن خون هزاران شهید و به نتیجه رسیدن همة توطئههای مستکبرین و ابرقدرتها که کمر به نابودی انقلاب بسته و شاهرگ حیات خویش را در یدِ قدرتش میبینند و با تمام توان به مقابله برخاستهاند. در این موقعیت آن چه به نظر میرسد که لازم است نهی شود؛ قرار گرفتن در جریانات سیاسی و یکدیگر را آماج تهمتها و غیبتها قرار دادن است؛ کما این که بسیاری از ناآگاهان مردم را به این مسائل موعظه میکنند و مدتی که برخی از وصیتنامهها هم سیاسی شده است، افراد نادان سعی میکنند که از مقام مقدس شهید استفادة سیاسی کرده و احیاناً با القائاتی وصیتنامهها را به نفع جریان خود تنظیم کرده و مقام مسؤول یا جریانی را بکوبند که در بعضی موارد اندکی با آنان اختلاف سلیقه دارند. این گونه مسائل بزرگترین آفت انقلاب است. امام هم فرمودهاند: هر کس به اختلافات دامن بزند شیطان است. ما به جای اینکه فکر اصلاح خویش باشیم واز نصایح امام و وصیت شهدا جهت اصلاح خودمان استفاده کنیم به خود مبتلا شدهایم، به عیب هم میپردازیم و دشمن را فراموش کردهایم. بعد از اینکه دشمنان از شکست انقلاب از طریق جنگ و محاصرة نظامی و مانند آن مأیوس شدند، دست به حمایت از این جریانات زدهاند، از طریق رادیوهای بیگانه بذر این فتنهها را در افکار مردم میپاشند و بعضی هم که افکاری منحرف مانند افکار مهدی هاشمی دارند، دست به تبلیغاتی از این دست میزنند و سعی در تضعیف مسؤولین دارند، مخصوصاً یاوران نزدیک امام و نور چشمان امت حزب الله، حجت الاسلام هاشمی و خامنهای که این روزها آماج این بدبینیها و تبلیغات واقع شده اند که این خطر بزرگی است. ماجرای مهدی هاشمی درس بزرگی است برای ما که هوشیار باشیم. دیگر مار در آستین نپروریم. آن چه در پیشگیری و شناسایی این جریانات نقش مهم دارد، هوشیاری و آگاهی مردم است. مردم باید به ترفندهای ضد انقلاب و دشمن بیشتر از این آشنا شوند تا به سادگی اذهان مردم در مقابل این القائات اثرپذیر نباشد. نکتة مهمی که میخواهم روی آن تکیه کنم، اولاً آگاهی مردم است، هم در زمینة مسایل سیاسی و اجتماعی و شگردهای امپریالیسم و ضدانقلاب و گروهکها برای نابودی انقلاب و هم در زمینة معارف اسلامی، عقائد، اخلاق و مبانی محکم استدلالی و منطقی اسلام که در این صورت هر یک از افراد جامعة اسلامی، خود یک ایدئولوگ و روحانی مبلغ و آشنا با مسائل خواهند بود و انقلاب هم بیمه خواهد شد. البته جاهایی مانند آموزش و پرورش و دانشگاهها نسبت به این مسائل مقدمند و در اولویت قرار دارند. باید در مدارس کار شود و در دانشگاهها مبانی اسلام، منطقی بیان شود. آن چه امروز ضرورت آن احساس می شود؛ لزوم وحدت و آگاهی است. از عوامل مهمی که وحدت را متلاشی میکند و ما کمتر به آن توجه داریم، مسأله غیبت و تهمت و دروغ است که در اکثر یا عموم مسائلی که پشت سر افراد گفته میشود، دخیل هستند. بسا یک نفر که مورد اعتماد عدهای است، دروغ میگوید یا تهمتی میزند که در تشدید اختلافات مؤثر است و عدهای احمق به سادگی قبول و نقل میکنند، همین باعث برانگیختن طرف مقابل میشود و او نیز در مقابل چیزی میگوید که باعث فتنه میشود. باید گفت که اکثر اختلافات و حرفهایی که نقل و رد و بدل میشود، پایهاش همین مسائل هستند. انسان در جریاناتی که در شهر و کشور مطرح است اگر بیتفاوت باشد؛ این گناه بزرگی است و یا این که جذب یکی از جریانها میشود که این نیز گناهش کمتر از اول نیست؛ چون کسی که جذب یک جریان خاص شود، یک بعدی به مسائل خواهد نگریست و اینجا است که انحراف شروع میشود؛ زیرا همة جریانات در کشور ما فعلاً مسلمان هستند و بدیهی است که همه، هم اشتباهات و هم نقاط قوت دارند. کوبیدن یک جناح به صورتی که الان مطرح است، یعنی کوبیدن همة جریان و نادیده گرفتن خوبیها و نقاط قوت آن و راه حل این مشکل، روی آوردن به وحدت و از بین بردن دستجات و کینهها و غرض ورزیهاست که در این صورت نقاط ضعف و اشتباه با امر به معروف و نهی از منکر و ایجاد پذیرش در افراد و تزکیة نفس برطرف میشود. امام بزرگوار، این پیر میدان دین و سیاست که هر بار مشکلی برای انقلاب پیش آمد با رهنمودهای پیامبرگونهاش حل شد، مدتها پیش، طی پیامی فرمودند هر جا اختلاف باشد دست شیطان وجود دارد و حتماً یکی از طرفین اختلاف، شیطانی عمل میکند و باید هر دو در خود نظر کنند تا شیطان را بیابند. نباید دیگری را ضدانقلاب نامید و بدین وسیله خود را تبرئه کرد. هر کس بیاید نزد شما و از دیگری بد بگوید، حتماً عیب شما را نزد دیگری خواهد برد؛ اگر چه گمان کنید که با شما خیلی خوب است. مواظب باشیم مبادا جایی تندتر یا کندتر از امام حرکت کنیم و ضربهای به انقلاب برسد و قلب امام درد بگیرد که این گناهی است نابخشودنی. از خطرات بزرگی که تذکرش لازم به نظر میرسد؛ فساد اخلاقی و اجتماعی است که متأسفانه نسبت به آن بیتوجه هستیم و جامعة ما در معرض این بلای خانمانسوز است. بدحجابی و آثار فرهنگ منحط غربی و لاابالی گری در برخی از خانوادههای مسلمان نیز مشهود و در حال شیوع است و ما از این خطر غافلیم. مبادا مانند اندلس اسلامی، استعمار از در فساد بر ما وارد شود. مسلمانان پس از دوران خلفای سهگانه، اندلس را به تصرف خود در آورده و در مقابل همه قدرتها شکستناپذیر بودند؛ ولی با اشاعة فساد و فحشا، صفوفشان از هم گسیخته شد و مغلوب گشتند، مبادا تاریخ دوباره تکرار شود. امت مسلمان! نعمت بزرگی که امروز با عنایات خداوند نصیب شما شده است، بس گرانقدر و با ارزش و محصول قرنها تلاش و شکنجه و رنج ائمه و اولیای خدا است و بار مسؤولیت شما را بسیار سنگین کرده است. مبادا به خاطر تاید و صابون و امثال اینها روزی نسبت به انقلاب بدبین شویم و دست از یاری حسین زمان برداریم. مگر ما چقدر برای این انقلاب زحمت کشیدهایم؟ کمی به حسین بنگریم و عبرت بگیریم. ما هنوز آن گرمای زیاد و تشنگی و گرسنگی طاقت فرسا را ندیدهایم. هنوز صورتهای دخترکان ما با سیلی دشمن آشنا نگشته و گوشهایشان با گوشواره کنده نشده است. هنوز بچههای ما تلخی اسارت را نچشیده و در خار مغیلان پا برهنه ندویدهاند. هنوز زنانمان به اسارت نرفتهاند. هنوز همة جوانان بلکه همة مردانمان را سر نبریدهاند. هنوز بر جنازههامان اسب ندواندهاند. هنوز کودکانمان میان جنازهها دنبال پدر نگشته و سر پدرانشان را بر نیزه ندیدهاند. کمی تأمل کنیم و بنگریم برای این همه نعمت چقدر زحمت کشیدهایم؟ بیخود نیست که حسین خون خدا و سرور و سالار شهیدان شده است. هر چند وقت یک بار جنازة شهیدی را آن هم با جمعیتی اندک در حالی که حاضر نیستیم در مقابل آن همه ایثار آنان چند دقیقه از کسبمان چشم بپوشیم، تشییع میکنیم. هیچ فکرکردهایم که چقدر با دیدن این همه شهید متحول شدهایم، چقدر به خود آمدهایم؟ آنها به سوی معبودشان و آن که از اویند پر میکشند و ما تنها بر آنها می گرییم. گریه میکنیم که چرا بدنهاشان سوخته یا قطعه قطعه شده یا اصلا به خانوادةشان نرسیده یا فرزندانشان یتیم و همسرانشان بیشوهر شدهاند، غافل از این که آنان به معشوق پیوستهاند و بسیار خرسند و شادمان و خانوادةشان نیز برخوردار از اجری عظیم، که اگر ما بدانیم آنان چه میکنند و به کجا رسیدهاند به حال آنان غبطه میخوریم و لحظه ای درنگ را جایز نمی شمریم. «البته گریه به جای خودش لازم و شرکت در حماسة شهید است». هیچ اندیشیدهایم که ما هم مسافریم و روزی باید برویم و برای آنروز زاد وتوشه لازم است. آیا با دیدن این همه ایثار به دنیا و مظاهر آن نزدیکتر شدهایم یا بیشتر از آنان دل کندهایم؟ کوتاه سخن این که به خود آییم که فردا دیر است و اگر امروز نجنبیم از قافله عقب خواهیم ماند. در پایان از همة آنها که بر گردن من حقی دارند، تقاضا میکنم که مرا حلال کنند و اگر مبلغی به آنها بدهکارم که یادم نیست از خانوادهام بگیرند؛ زیرا تنها چیزی که بخشیده نخواهد شد، حق الناس است. «والسلام» ابوالقاسم (حسن) حسننژاد