محمد هنگام اذان صبح سومین روز از ماه پایانی سال 1346 متولد شد؛ مادر با شوق به تربیت اسلامی او همت گماشت. آنگونه که قبل از رسیدن به سن تکلیف اقامه‌ی نماز و انجام فرائض دین اسلام را آغاز نمود.در سن 7 سالگی به مدرسه رفت و آموختن علم را تجربه کرد. محمد از غیبت، دروغ، و ...بیزار بود. صوت زیبای قرآن او زبانزد خاص و عام بود در زمان اوج‌گیری انقلاب در صف مجاهدان راه حق قرار گرفت. در سن 13 سالگی مردانه در مقابل دشمن بعثی ایستاد و 5 سال در میادین نبرد حق علیه باطل جنگید. در تاریخ 22/11/1364 از ناحیه‌ی ران مجروح گردید و در بیمارستان چمران بستری شد و بعد از عمل جراحی به خانه بازگشت. وی سرانجام در عملیات کربلای 5 مزد سالها عبادت خود را از خدا دریافت نمود. سال 1365، سال پرواز آسمانی جوان 19 ساله‌ی لشگر خمینی بود، او در حالیکه از ناحیه پهلو، بازو و صورت مجروح بود، در روز بیست و پنجم دی‌ماه به آسمان پر کشید.

مسلمان واقعی 

همگی حاضر شدیم؛ زیارت ثامن الحجج (ع) آرزوی تمام شیعیان است،با ماشین خودمان راه افتادیم. اذان ظهر ما هنوز در جاده بودیم. محمد با اصرار از پدر خواست ماشین را نگه دارد. پدر گفت:« نمی شود باید مکانی مناسبی پیدا کنیم» و بالاخره با اصرار محمد همانجا همگی نماز اول وقت خواندیم او در هیچ زمانی از نماز اول وقت نمی‌گذشت. حتی نمازش را با گردن کج می‌خواند می‌گفت نمی‌توانم در مقابل خدا گردنم را صاف کنم.خیلی به مسائل شرعی و اسلامی اهمیت می داد. یکبار با خواهرش بازی می کرد، دست خواهرش کبود شد، محمد دیه کبودی دست خواهرش را داد.

شهادت 

محمد اخلاق خاصی داشت، به ریزترین مسائل اهمیت می‌داد، یادم هست شبها که دیر به خانه میرسید، در نمی‌زد، پشت در تا صبح می‌نشست تا صبح کسی در را باز کند، می‌گفت:« دلم نمی‌آید شما را از خواب بیدار کنم.» و وقتی هم که عازم منطقه بود از مادر می‌خواست برای بدرقه‌اش جلوی در نیاید تا مبادا ریا شود. حتی یادم هست وقتی یکبار از بیمارستان مرخص شد، مادر قصد داشت برایش گوسفند قربانی کند اما محمد قبول نکرد و گفت:«خدا مرا قبول نکرد، امام حسین (ع) مرا قبول نکرد، پول گوسفند را برای مستضعفین لباس و کفش بخرید.» و بالاخره خدا قبولش کرد، مادر در مسجد بود که پلاکاردهای خبر شهادتش را آوردند، اما متوجه نشد؛ به خانه که رسید، زندگ در به صدا درآمد پاهایش لرزید با شنیدن خبر شهادت محمد فقط گفت:« خدایا راضی‌ام به رضای تو» و یادش آمد خواب چند شب قبل را که محمد گفته بود:«مادر خانه را خالی نگذار؛» و حالا مهمانهایش دسته دسته برای عرض تسلیت به خانه می‌آمدند.

وصیت‌نامه

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الذی هداینا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هداینا لله
ستایش خدای را که ما را به این مقام هدایت کرد که اگر هدایت و لطف الهی نبود ما به خود به این مقام راه نمی‌یافتیم. فاستقم کما امرت و من قاب معک ..ای امت رسول اکرم (ص) بیائید با استقامت و صبر خودتان دل او را که سرور همه چیز است خوشحال کنیم. تا خداوند نیز ما را مورد عنایت خود قرار دهد. من برای شما عزیزان پیامی دارم هرچند ناقص و تذکروار می‌گویم :«فذکران ذکری تنفع المؤمنین» دوستان و عزیزان اکنون در وضعیت حساسی به سر می بریم. حساس از این لحاظ که اسلام در خطر است و دشمنان خدا با افکار باطل و شیطانیشان قصد از بین بردن دین خدا را دارند و برای رسیدن به اهداف پلید خود از هیچ چیز دریغ نمی‌کنند و نکرده‌اند. ما نیز با نثار کردن خون سرخ خویش و مال و فرزندان و ... خود از حریم اسلام حفاظت می‌نمائیم. چرا که خداوند درخت اسلام را با ریخته شدن خون شهداء خود استوارکرده است و اگر امروز این تکلیف را ما انجام ندهیم قومی دیگر را برای انجام این تکلیف الهی انتخاب خواهد نمود و برای او این عمل سهل و آسان است زیرا که بر هر کاری قادر و تواناست، پس بیائید به این فیض عظیم و این نعمت پربار الهی که آخرش خوشنودی حق تعالی است برسیم. چرا معطلید و چرا چشم به این دنیای دو روزه دوخته‌اید، دیده‌هایتان را وسیع نمائید. زندگی دنیوی در برابر زندگی اخروی متاعی بیش نیست. بروید به جبهه‌ها. این جبهه‌ها بازار مبادله جان با لقاء حق است. ای کسانی که می‌گویید اگر در زمان امام حسین (ع) بودیم به ندایش لبیک می‌گفتم. پس چرا امروز به ندای نایب صاحب الزمان(عج) لبیک نمی‌گوئید، رفتم تا خط سرخ شهادت را با خونم رنگی تازه ببخشم و کلمه عشق را بر سردرش حکاکی کنم. ای امت حزب الله رهبر کبیر را تنها نگذارید و در این راه از جان و مال خود بگذریم ما که از پیغمبر بالاتر نیستیم. مانند ما عمرتان را بگذارید و دست خالی از این جهان هجرت کنید. ای کاش بیشتر در این دنیا بودم و بیشتر می‌جنگیدم و طاعت او را بیشتر می‌کردم. خدایا یاری کن تا به تو ملحق شوم و در جوار تو باشم و لیاقت بده من که کربلا را ندیده‌ام مولایم.