هل من ناصر ینصرنی...
این نوا از کاروانی به گوش می رسد که
سالهاست در عرصه ی زمان گسترانیده شده...
این کاروان هر سال از نقطه ای شروع می شود
و در نقطه ای پایان می پذیرد تا این پایان
خود آغاز حرکت رهپویان طریق الی الله باشد...
شاید که با شروع حرکت دوباره ی کاروان
عاشقانی دیگر لبیک گویان خود را به آن رسانیده و در خیل عاشوراییان قرار گیرند...
اما نقطه ی شروع حرکت کاروان را اگر بپرسی،نام کربلا را خواهی شنید...
آری کربلا...
همان زمینی که تار و پودش با غم واندوه ، بلا و مصیبت و در عین حال
عشق و ایثار،آزادگی وایمان عجین شده است...
زمینی که آشکارترین گواه پیروزی خون بر شمشمیر است...
در روی این کره ی خاکی هیچ مکانی مقدس تر کربلا نیست..
زیرا مردانی را در خود جای داده است که مدال افتخار عاشقی را بر سینه دارند...
اما من مکان دیگری را میشناسم که همانند کربلا
با عشق و ایثار،اعتماد و اطمینان به خالق،ایمان و صبر عجین شده....
مکانی که اندوه و غمش هستی را ماتم زده کرده است...
مقدس تر از آن را در هیچ جای دیگر سراغ ندارم زیرا،
مامن و جایگاه همه ی مردان خداست...
آتش عشقش باعث روشن شدن وجود آدمیان و هدایتگر سالک الی الله است...
آری تنها گواه"یکاد زیتها یضیء و لو لم تمسسه نار"
و همان "نور علی نور"است...
اگز از من بپرسی که این مکان کجا قرار دارد؟؟؟جواب خواهی شنیدکه...
این مکان در عالم وجود انسان کاملی است که
سبب متصل بین السماء و الارض می باشد...
وقتی منتقم کربلا و وارث ثارالله باشی قلبت خود کربلایی دیگر است،
چه بسا بزرگتر و وسیعتر از آن...
آری قلب امام زمانت را میگویم...
جایی که مرکز وجود نازنین امام و معدن عشق الهی اش است...
مولای مهربانم...
یقینا دعای شیعیانت در این ایام لیالی وصال عشق،
شکافته شدن پرده های سیاه این غیبت کبری
و آشکار شدن مطلع فجرشان است...
این شبها ندای یا فالق الاصباح است که از زمین و زمان به گوش می رسد...
ای تنها یادگار خون خدا ...
ای قافله سالار کاروان عاشورایی جدت در آخرالزمان...
عالم به انتظارت نشسته است و با استعانت از جد بزرگوارتان حصرت سیدالشهدا
معرفت یاران عاشورایی اش را طلب می کند...
و من در گوشه ی خرابات دلم به انتظارت نشسته ام و حالی دیدنی دارم...
نفسی که لجام گسیخته می تازد...
روحی که سرگردان شده در برزخ عالم وجودم...
و امانت اری امانتی که محجور شده ی جهالت و عاشق نبودنم است..
اما دلخوشم به نگاه مهربانتان..دستان با عاطفه و پر مهرتان..و نفس مسیحاییتان...
امام عزیزم اگر گرگ صفتان دریدند آن سینه ای را که
محل طواف همه ی هستی و حریم الهی بود....
حالا وارث آن سینه،وجود نازنینتان است...
قلب شما حرم امن الهی است...
آیا میشود که دستم را گرفته و وارد این حرم کنید
تا از سوز عشقش آنچنان بسوزم که
وجودم قابل قربانی در راه هدف والایتان شود...
اری مولای مهربانم آن زمان است که
"یخرج الحی من المیت" برایم محقق شده،
زیرا زنده به عشقتان شده ام...
یا ابانا استغفرلنا ذنوبنا انا کناخاطئین
(نوشته شده توسط منادی معرفت)
پ.ن 1:سه سوره ی توحید و صلواتی نثار قلب پاک مولایت کن که این روزها
سخت در فشار است،داغ غم پدرانش،شیعیانش و همه مظلومان جهان و...
پ.ن 2: اگر خوب به مولایت بنگری غمی جانکاه وجودت را آزار میدهد،
پس بخوان دعای الهی عظم البلاء را...
پ.ن 3: دعا کنید آنانکه بلا میچشند،شیرینی آن را درک کنند
و بلاها در نگاه آنان که در بلا غرقند "ما رایت الا جمیلا "شود...
پ.ن 4:امن یجیب المضطر اذا دعاه فیکشف السوء...دعایم کنید...
سلام سردار
سلام بر تو باد
سلام برتو ای حاج جعفرجنگروی
وسلام بر برادر شهیدت که مانند زهرای اطهرگمنام مدفون گشت تا
مروارید وجودش در صدف دوران باقی بماند.
سلام برتو که گام به گام خاک این سرزمین مقدس از خرمشهر تا کردستان
با قدمهایت انسی دیرینه داشته
و سلام بر تو باد که از سیم خاردار نفس گذشتی تا وادی بقا برسی.
درود برتو که با عبور از زرق وبرق دنیای فانی در دیارباقی بر خوان گسترده الهی
نشسته و شاهدی «بر آیه عند ربهم یرز قون» گشتی.
درود برتو که مرگ را می راندی تا همگان را راز جاودانه زیستن بیاموزی .
آری تو از همان اصحاب خمینی کبیر بودی که
با عبور از گردنه های دشوار هجرت، جهاد وشهادت خود را به کاروان
همیشه جاوید کربلا رسانده و به عزت پیروی از قیام حسینی(ع) دست یافتی.
ولی حاج جعفر تو وتمام شهدای جاوید این مسیر نورانی
خود وامدار پدرانی هستید که شمارا پرواز آموختند تا به اوج افتخار رسانده
و خود ققنوس وار در داغ درون بسوزند و جاودانگی شمارا نظاره کنند
و اکنون چهل روز از عروج حاج احمد می گذرد...
آری چهل روز در فراغ مردی گذشت که بادرک معنای «کل ارض کربلا»
فرزندان خود را ابراهیم وار و لبیک گوی به مسلخ عشق فرستاد
تا ندای «هل من ناصر ینصرنی» مولایش را پاسخی داده باشد.
پدری که برای تحمل غم فراغ فرزندان از بارگاه ملکوتی مادر پهلو شکسته سادات
استعانت طلبید تا صبری جمیل را به اجری جزیل برساند.
چه می توان گفت در عظمت روح او وتمامی پدران شهدا
که به حق پدری برای تمام فرزندان این سرزمین با عظمت اسلامی بودند،
آنان که از علایق پدری خویش به یک باره دست شستند تا به همه
پدران و فرزندان سرزمین مقدسی را به امنیت برسانندکه
ام القرای جهان اسلام نامیده شد.
حاج احمد شنیده ام که بنا بوده ای و چه زیبا
ساختمان وجودی فرزندانت را مهندسی کردی
تا به زیبا ترین شکل پایدار و جاودانه گردند...
و خود چه زیبا رسالت زینب گونه ات را به سرانجام رساندی تا
آنکه در کنار فرزندان شهیدت آرام گرفتی...
نمی دانم کدام واژه می تواند قدردان زحمات و مرارت های توباشد ،
ولی به یقین بدان...
ما برسر عهدی که با شهدا بسته ایم می مانیم
تا آنکه شرایط برای ظهور یوسف زهرا(س) امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
فراهم گردد و مولایمان سید علی پرچم نهضت را به صاحب اصلی آن بسپارد.
آری ما برسر پیمان خویش استواریم.
(نوشته شده توسط منادی معرفت)
می نویسم برای تو
ای تنها منادی معرفت
که عارفی حقیقت معرفت را
می نویسم برای همه ی یارانت
همان عاشقان عارف به حقت
که خود منادی معرفت می باشند
همه ی انسانهای این طریقت را
می نویسم برای تو
ای تنها منادی معرفت
شاید که منادی معرفت وجودت باشم....
(نوشته شده توسط منادی معرفت)
(تقدیم به عموی شهیدم)
جمعیت زیادی آمده بودند
همه جا آب و جارو شده بود
بنرهای "حجکم مقبول" بر روی دیوارهای کوچه و حیاط جلوه ای خاص داشت.
دسته گل های تازه خبر آمدنت را به ما می دادند.
آن زمان شش سال بیشتر نداشتم.
حلقه ی گل را از پدرم گرفته و منتظرت بودم...
سر کوچه که رسیدی به سویت دویدم و شما نظاره گرم بودی
وقتی که به کنارت رسیدم ،خم شدی تا بتوانم حلقه گل را بر گردنت بیاندازم...
بعد از آن مرا در آغوشت گرفته و سپس آن حلقه گل را بر گردنم انداختی...
این اولین خاطره ایست که از شما دارم.
پدر همیشه از دلاوریهایت برایمان می گفت
داغ سر مجروحت همیشه آتشی را در قلبم روشن نگاه می داشت
اما صدای خنده هایت را که می شنیدم،قلبم آرام می گرفت.
شما فاتح میادین جهاد اصغر بودید...
فقط در زمان شما بود که تکاوران ایرانی قهرمان جهان شدند
خاکهای خرمشهر و آبادان با قدمهایت مانوس بودند...
اروند در هر خروشش بر خود می بالد که روزگارانی را باشما و یارانتان گذرانده است.
بعد جنگ نیز در پی فتح سنگرهای جهاد اکبر،روزها را سپری می کردید...
نماز جماعت،نماز جمعه ،یتیم نوازی،دستگیری از مستمندان
و کمک به دوستان و آشنایان هر کدام سنگری بودند،که به دست شما فتح شدند.
آری عمو جان...
شما همیشه رزمنده بودید و بزرگترین نشانه ی آن بدن مجروحت بود...
بدنی که جراحتش هم از
ترکش های صدامیان است و هم از ترکشهایی که نااهلان بعد از جنگ بر آن وارد کردند.
چقدر سخت بود برایت ، تحمل دوری از یاران شهیدت
چند روزی می شد که دوباره از حج بازگشته بودی...
اولین شب جمعه ی ماه رمضان موعدی بود برایت
تا پرواز کنی به حیاتی که عند ربهم یرزقون است.
آری وعده ی دیدارت فرا رسیده بود...
این بار هم جمعیت زیادی آمده است
کوچه و حیاط پر شده است از بنر و دسته گل...
صوت قرآن را می شنوم ، چشمانم خیره شده به این راه...
منتظرت هستم...
اما انگار حاجی این حج را برگشتی نیست...
این بار صدایی از آسمان می آید:
" حجکم مقبول"
من هم چنان نظاره گر راهی هستم که میان ما فاصله انداخته
و شما نیز نظاره گر من هستی...
با همان لبخند زیبایت و دستانی که پر است از گلهای زیبا...
عمو جان،این بار هم میدوم آن قدر میدوم تا دوباره تکرار شود:
دستانت ،آغوشت ،خنده ات ...
عموجان گوارایت باد، شهد شیرین شهادت
برای هر شهیدی بازمانده ای است که زینب وار ایستاده تا پیام شهید را برساند...
و چه زیباست صبر همسر و فرزندانت و روایت گری آنان...
عموی عزیزم این بار شما برایمان دعا کن تا
والفجر بعد از لیالی عشر برایمان واقع شود، زیرا که ان مع السر یسرا...
(نوشته شده توسط منادی معرفت)
ما تنها با آنهایی کار داریم ، که رهرو عشقند.
«شهید پازوکی»
سلام حاج مجید ،گوارا باشد برشما حیاتی که عند ربهم یرزقون است...
اگر از حال و روز ما بخواهی تنها میتوانم بگویم روزگار غریبی است،ما زمینینان همواره با درد و ندبه روزها را میگذاریم تا شاید برایمان فرجی حاصل شود .
تنها دل خوشیمان در این دوران طاقت فرسای اخرالزمان به این است که هر روزی که میگذرد یک روز به مطلع فجر نزدیک تر میشویم و همین پرتوی نوری را در قلب های تاریکمان روشن میکند.
برای گریز از افول این پرتوی نور به دنبال ردپای شما میگردیم تا شاید رهرو عشق شویم.
اما دیشب ، شب سختی بود و تو خود به ناگفته هایم دانایی...
دیشب یکی از آن ردپاها را از دست دادیم ، اری میخواهم برایت از فراق نبودن پدرت بنویسم ...
حاجیه خانم مشرف شده بودند کربلا، یادم امد آن روزیکه خبر شهادتت را برایش اوردند، مادر فقط نماز شکر میخواند.
راضی بود که پسرش رادر راه امامی که فرزندش او را مرمل بدماء خواند هدیه کرده است ، همه از صبر این مادر متعجب بودند...
اما من دلیلش را میدانم ،اری حاجیه خانم المحتسب الصابر مولایش را درک کرده بود.
حاج آقا در بیمارستان بستری بودند و همه ی ما انتظار آمدن حاجیه خانم را می کشیدیم تا شاید ان غباری که از حرم اربابمان بر روی چادرش نشسته دوباره معجزه ای کند و پدر شفا یابد.
دقیق نمی دانم حاجیه خانم کی از هواپیما پیاده شدند ، نمیدانم چه وقت به سمت بیمارستان راه افتادند ، اما شنیده ام که یک ربع مانده تا مادر به کنار بستر پدر برود پدر از ما زمینیان دل کنده و به سویت امده بود.
به یادم آمد نامه ای را که پدر برایت نوشته بود ، این جا را گوش کن:در تنهایی اتاقت که سالهای قبل در نیایش پروردگارت مینشستی و همه چیز را فراموش میکردی، نشسته ام و در فکر این جهان و افکاری که تو را به سوی خدا برد غوطه ورم. به گذشته فکر می کنم، ناگهان با فریاد «ای مجید» که با صدای بلند از حلقومم خارج میشود و در زیر زمین خانه انعکاس پیدا میکند، از خود بیخود میشوم. با اشکی که بی ریا از چشمانم سرازیر میشود، احساس میکنم در گوشه و کنارم نشستهای. به هر طرف که نگاه میکنم، در رویای افکارم تو را میبینم.چه کنم نام من باشد پدر. افسوس که روحم خسته است از فراق آن عزیزم، آن جان جانان خسته است.
لطفا برای شادی روح آن عزیز و تسلی خاطر بازماندگان حمدی قرائت کنید.
نام معرف شخصیت است
و شخصیت سازنده ی هویت
هویت مجازی نشانه ی تزلزل درونی است...
تزلزل درون بستر تمام دردهاست
درد ارام ارام شخصیت را درهم میشکند...
شخصیت که تقسیم شود،هویت متعدد است در مجاز.
سال هاست اصل هویت میان مجازهای متعدد گم شده است
اما هم چنان با هر باران...
نوری قلبم را روشن میکند...
چشم هایم خیره می شود به آسمان
آسمان مشغول نوازش زمین و زمین غرق در بخشش آسمان...
صدایی از درونم مرا به سمت "او" می خواند
"او"تجلی مهربانی خدا و آسمانی از بخشش است
کویر وجودم تشنه ی باران است...
بی قرار دست نوازش آسمانیت " بانو "
این بار نام ، شخصیت و هویت همه یکی می شوند...
تا پایان یابد " انتظار " تمام دلتنگی هایم
ای لیله قدر طلوع فجر می خواهم...
(نوشته شده توسط منادی معرفت)
میگویند لباس شهرت در حالی که اصلا نمیدانند لباس شهرت چیست و چه فرقی با روبند دارد.....
همان طور که اشاره شد در حدیث داریم بهترین اعمال سخت ترین آنهاست_افضل الاعمال احمزها_ اعمال و تشریعات الهی مراتبی دارند .در هرعملی از اعمال دینی مثل نماز روزه ،جهاد و... نهایت عمل و به عبارتی سخت ترین آن در نزد خداوند پسندیده تر است.در بحث حجاب نیز چنین است حد و مرز قانونی حجاب آنست که در کتب فقهی بیان شده است.ولی حالا شخصی دوست دارد بهترین حجاب را داشته باشد ، پس کسی نباید این آزادی فردی را که مخلّ آزادی اجتماعی نیز نمی باشد و هم چنین بالاترین مرتبه حجاب است را از وی سلب کند.که البته در نزد خداوند نیز بسیار ممدوح و پسندیده می باشد.
در زمان پهلوی برای آنکه ریشه ی عمیق حجاب را از بخشکانند ، کارهای زیادی کردند از جمله آنکه ، به زنان بدکاره پوشیه و چادر پوشاندند و این عقیده ی منسوخ هنوز هم در بعضی شهرها وجود دارد که این لباس خاص این افراد است و به جای آنکه ریشه ی این عقیده باطل را به مردم بشناسانند و از بین ببرند، از استفاده آن منع کرده و اسم جدیدی برایش نهادند لباس شهرت!!!!!
پس باید توجه کنیم که نباید سلیقه های فردی را در احکام دین راه داد و یابه آن تحمیل کرد. اگر کسی به هر علتی از پوشیه خوشش نمی آید نباید بدون علم و آگاهی بر چسب لباس شهرت بودن را به آن بزند. برای اطلاع بیشتر میتوانید به (اینجا) رجوع کنید.
یا می گویند پوشیه لباس اعراب است و در ایران مرسوم نیست در حالی که زنان ایرانی از زمانی که دین رسمی کشورایران دین زرتشت بوده سابقه زدن پوشیه را دارند. (مطالعه در اینجا)
در اینجا بر فرض صحت این موضوع، این سوال مطرح است که مگر پیامبر ما عرب نبوده ودین یا قرآن یا همان چادر از عربستان وارد ایران نشده است؟ نمی دانم شاید حضرت زهرا(س) هم سیده زنان عرب یا«سیده النساء العرب» است و نه «سیده النساء العالمین»؟!!چرا که حضرتشان درزمان حضوردر جامعه به طریقی حاضر می شدندکه فقط ازجهت پاها می توانستند سوی ایستادنشان را تشخیص دهند.
اتهام به افراط نیز که از واجبات به ظاهر متدینین است اما چهره افراطی از دین یعنی چه؟آیا آنان خود معنی افراط را می دانند؟
افراط یعنی زیاده روی در دین که خود موجب بدعت است. افراط بیشتر در عبادات و یا غلو در احکام ویا غلو در شخصیت های دینی والهی است که هریک موجب نوعی بدعت گذاری در دین می شود. این که فردی حجابی داشته باشد و این حجاب را در نهایت شدت یا بهتر بگوییم اعلا درجه آن رعایت کند تا خود را از گرگ های انسان نما حفظ نماید وبه قوانین دین در اعلا درجه ی آن عمل کند ،افراط است. ؟!؟!؟!!
یا للعجب...
دین با رعایت قوانین آن در نهایت درجه افراطی نمی شود.دین زمانی افراطی می شود که یا بدعت گذار باشد و یا فرد نتواند قوانین دین را به نحو احسن با زمان تطبیق دهد و چهره ای تحجر مآبانه از دین ارائه نماید.تبعیت از سیره معصوم در رعایت حجاب ، چهره افراطی از دین نیست. بلکه بی توجهی به آن و هرج و مرج بی حجابی ، نشان دادن چهره ای نادرست از قوانین اسلام در جامعه مسلمانان است ( دقت کنید)
گاهی هم دلسوزانه قواعد بازی های فمینیستی را به خوردمان داده و می گویند با آزادی زنان منافات دارد. زمانه عوض شده است و این حجاب خانم ها را محدود می کند.
در این جا وبرای پاسخ به این دوستان کوته فکر یا دشمنان سیاس ،به صحبت امام خامنه ای(مد ظله) در روز زن امسال بسنده می کنم که فرموده اند:
«زنان متدین ما در میدان هاى گوناگون و در همهى قضایا جزو پیشروان بودند. قبل از شروع مبارزات تند مشروطیت، زن ها در میدان بودند. در یک برههاى، مبارزات مشروطیت آرام بود؛ بعد شدت پیدا کرد، که همه وارد شدند. آن وقتى که هنوز همه وارد نشده بودند و در واقع فقط یک عدهاى از علما و خواص دنبال این قضایا بودند، زنها بلند شدند، یک اجتماعى تشکیل دادند، آمدند اینجا سر راه حاکم و زمامدار وقت را گرفتند، او از دست اینها فرار کرد، رفت در کاخش مخفى شد! رفتند آن طرف، فراشباشىهاى دستگاه حکومت، اینها را کتک زدند. آن زمان با چادر و چاقچور وارد میدان شده بودند. اکثر قریب به همهى شماها چاقچور را ندیدهاید. چادر و چاقچور و روبند، نوع بستهى حجاب اسلامى - ایرانى بود. با آن حالت، اینها وارد این میدان شدند. حالا یک عدهاى خیال میکنند زن تا وقتى که بىحجاب نباشد، بىاخلاق نباشد، نمیتواند در میدانهاى گوناگونِ اجتماعى و سیاسى وارد شود. در همین انقلاب خود ما، در بعضى از نقاط کشور، زنها زودتر از مردها اجتماع راه انداختند، در خیابانها حرکت راه انداختند و مقابله کردند؛ که ما اطلاع قطعى داریم. در دوران انقلاب همین جور، در مبارزات گوناگون بعد از پیروزى انقلاب همین جور، در جنگ تحمیلى همین جور.(1)
می گویند پوشیه برای افراد خشک مقدسی است که دین را به دلخواه خود تغییر داده اند
همان حرفهایی که غیرمذهبی ها علیه چادر زدند و بازهم می زنند، به ظاهر مذهبی ها علیه پوشیه می زنند...
و گاهی صحبت از جلب توجه است ...
موجب جلب توجه افراد نامحرم می شود یعنی چه؟
یعنی نامحرم به ما نگاه می کنند؟ نگاه به چه؟؟؟ نامحرم به ما برای چه نگاه می کند؟؟؟ اگر به صورت و آرایش و ......می خواهد نگاه کند ، که الان در خیابانها وفور نعمت است و می تواند از آنها بهره مند شود.
اگر به پوشیه زدن و روی پوشاندن می خواهد نگاه کند :
خب چادر هم مثل آن ، مانتو نیز همین طور یا .....
به همه چیز که می توان ایراد گرفت و اصلا اگر هم حجاب نداشته باشیم باز هم نامحرم به ما نگاه خواهد کرد.
اولأ: تذکر این نکته مهم است ،که اگر دستور به حجاب خانم هاست ، دستور به نگاه آقایان هم هست.
ثانیأ: اگر توجه مردان به خانم های چادری هم زیاد باشد که حتمأ هم هست،آیا باید چادر راهم برداشت؟ یا نه چون ما به چادر عادت داریم این جا اشکالی ندارد فقط پوشیه محکوم به برداشتن است؟
گاهی هم می گویند ممکن است مردی با ندیدن صورت پیش خودچیزهایی بسازد نیزبایدگفت: مردی که این گونه بیمار است و ندیدن صورت برایش مساله ساز می شود، اگر صورت را ببیند چه افکاری را ممکن است در سر بپروراند!!!!!!!!!!!!
اری ، ما متهم به حجاب زیادی یا اضافه هستیم.....
چه زیبا گفته است شهید همیشه زنده ی من سید مرتضی آوینی:
دنیای عادات وارونه ، حقیقی است و سالک اگر قول و فعلش خلاف این عالم است ، نه از سر لودگی و مسخره گی است و نه با این نیست انگاری و نفی و انکار متجددین نسبتی دارد و نه قصد کرده است که عوام را در زحمت اندازد، بل او عالم عادات را خراب می کند تا حقیقت بنا شود.او ترک رسوم و عبادت و قیوداحکام کثرات می گوید و این چنین کس را مردمان " بیمار " می خوانند و " مجنون"
در اخر نیز درد و دلی دارم با امام زمانم حضرت مهدی (عج):
امام مهربانم ، مولای غریبم هر چقدر هم که به من توهین کنند، وهرچه به خاطر وظیفه ای که بر دوشم گرفته ام ، مستضعف واقع شوم لحظه ای میدان را خالی نخواهم کرد زیرا در قران خوانده ام که
وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ(2)
پس به خاطر حجابم می جنگم ، زیرا به درستی کارم ایمان دارم ومی دانم در این زمانه امر به معروفی بزرگتر از عمل به حجاب وجود ندارد. یقین دارم که روزی می آیید تا اسلام حقیقی را به همه نشان دهید.
مولای من قسم به چادر خاکی و عصمت مادرتان در انتخاب پوششم فقط به ایشان اقتدا کرده ام،الگویم حضرت فاطمه ی زهراست.
وکسانی را که این گونه به ما طعنه وکنایه زده و حتی نسبت های بد می دهند را به خدا می سپارم زیرا که:
إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (3)
(نوشته شده توسط منادی معرفت)
.................................................................................................
پی نوشت:
1) بیانات امام خامنه ای در جمع مداحان در روز زن اردیبهشت سال 91
2) سوره ی قصص ، ایه ی 5( و میخواستیم بر کسانی که در زمین به زبونی کشیده شدهاند منّت نهیم و آنها را پیشوایان [مردم] گردانیم و ایشان را وارثان [زمین] کنیم)
3) سوره ی نور 23، ایه ی 23( بیگمان کسانی که به زنان پاکدامن بیخبر [از فحشا] و با ایمان، نسبت زنا میدهند، در دنیا و آخرت لعنت شدهاند و برای آنها عذابی سخت خواهد بود.)
تقدیم به مادر مظلومه ام حضرت زهرای اطهر(سلام الله علیها)
15ساله بودم که با خواهرم پوشیه را به عنوان حجاب برگزیدیم ، گاهی در شهرمان یعنی تهران خانم هایی را دیده بودیم که از این پوشش استفاده میکردند.این حجاب برایمان خیلی جالب بود. مشکلاتی که با چادر داشتیم دیگر با پوشیه نداشتم ، پس عاقلانه این بود که از پوشیه استفاده کنیم. ولی از آنجا که درخانواده آموخته بودیم هیچ چیزی را بدون تحقیق نپذیریم، پس رو به تحقیق در باره این حجاب پرداختیم.اولین گام آگاهی از نظر مراجع بزرگوارتحقیق و علماء اخلاق و عرفان اسلامی بود.پس ابتدا به رساله رجوع کردیم و این حاصل تحقیق ما بود:
نظر مبارک حضرت امام خمینی ره :
باز بودن گردى صورت و دست زن تا مچ در برابر نامحرم چه صورت دارد؟
در صورت عدم مفسده مانع ندارد.
آیا واجب است که زن وجه و کفّین خود را بپوشاند؟
واجب نیست مگر در صورت مفسده.
اگر واجب نیست آیا اولویّت دارد یا نه؟
خوب است. (1)
نظر مبارک حضرت آیت الله بهجت ره :
پوشاندن دست و صورت زن [پوشیه] حتى بنابر عدم وجوب آن آیا از نظر شرع مقدس اسلام امرى مطلوب و پسندیده به شمار مىرود؟
ج. بله امرى راجح و مطلوب است؛ بلکه احتیاط واجب در پوشاندن صورت و دستها از نامحرم است.
مسئله 5201: چنانچه زن با خود زینت داشته باشد، مانند حلقهى ازدواج، یا انگشترى در دست، یا چهره آراسته کرده باشد، آیا واجب است وجه و کفّین را بپوشاند؟
ج. واجب است.
مسئله 5219: اگر نپوشاندن وجه و کفّین (صورت و دستها تا مچ) فسادى را براى زن در جامعه به بار آورد، آیا پوشاندن وجه و کفّین واجب مىشود؟
ج. اگر منشأ حرام باشد، حرام است.(2)
نظر مبارک حضرت آیت الله تبریزی ره :
مسئله 1615: آیا پوشاندن صورت [پوشیه] و مچ دست و پاها بر زن واجب است؟
باسمه تعالى؛ بر زن واجب است بدن خود را از نامحرم بپوشاند، و در وجه و کفّین هم احتیاط مستحب پوشاندن آن است، و الله العالم.(3)
نظر مبارک حضرت آیت الله صافی گلپایگانی:
مسئله 1696) آیا پوشیدن دستها تا مچ و پاها و صورت [پوشیه] براى زنها لازم است، یا خیر؟ توضیح دهید.
پاها باید پوشیده شود و نسبت به دست و صورت بنابر احتیاط واجب باید پوشیده شود. و اللّ?ه العالم
1698) نظر حضرتعالى در مورد مباح بودن یا کراهت یا استحباب نقاب زدن (روبند) براى بانوان در جامعه امروز چیست؟
حفظ حجاب براى زن از امور واجبه است و احتیاط واجب براى زن، مستور نمودن صورت است با هر وسیلهاى که ممکن است. و اللّه العالم.(4)
بر اساس نظرات فقهی حضرت آیت الله خوئی:
پوشش کامل دست ها تا مچ وصورت بنا بر احتیاط واجب لازم است.(پوشش کامل صورت حتی چشمها)(5)
پس آنچه ما بدان دست یافتیم این بودکه: «روبنده فی نفسه واجب نیست (گرچه به نظر برخی از مراجع احتیاطا واجب است) اما همانطور که در فتاوای نقل شده آمده است بسیاری از مراجع اعتقاد به رجحان آن دارند.بنابراین اینطور نیست که اگر چیزی واجب نبود،انجام دادن آن وجهی نداشته باشد مثل مورد ما،شاید مستحب باشد که خود وجهی وجیه است.»
پس از ان سه بار به دفتر مرجع عظیم الشأن تقلیدمان یعنی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای (دام ظله علی رئوس المسلمین) تماس گرفتیم و هر سه بار تشویق به استفاده از پوشیه شدیم. زیرا رهبر عزیزما «حجاب برتر را چادر و بهتر و والاتر از آن را پوشیه میدانند.»همچنین طبق نظر مبارک ایشان اگر پوشیه در جایی استفاده شود که معمول نیست ، لباس شهرت محسوب نمی شود و استفاده از آن جایز است . (6)
سپس به احادیث رجوع کردم ، در میان آنها حدیثی تکان دهنده از رسول خدا خواندم که برایم خیلی سنگین بود:
رسول خدا صلوات الله علیه و آله فرموده اند : همانگونه که آفتاب بر رنگ و کیفیت اجسام تاثیر می گزارد، نگاه مرد نامحرم به صورت زن صالحه نیز تاثیر می گزارد و او را فاسد می گرداند. «فتجلبت بجلبابها و تبرقعت ببرقعها» ارادات النبی (صلی الله علیه و اله) برقع در این روایت همان پوششی است که خانم ها بر روی صورت خود استفاده می کنند.(7)
جالب است که علمای بزرگوار اخلاقی وعرفای ما (همچون حضرت علامه حسن زاده آملی) در ذیل آیه ی (هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیم (8))می فرمایند:
در نگاه عرفان اسلامی، عالَم، نسخه ی باز شده انسان بوده و انسان، نسخه ی کوچک شده عالَم میباشد.یعنی اگر عالَم و جهان آفرینش را جمع کنیم و به صورت شکلی خاص در آوریم به شکل انسان در میآید و اگر انسان را باز کنیم و به صورت تفصیلی، نگاهش کنیم به شکل عالَم و جهان آفرینش خواهد بود.
به قول شبستری در گلشن راز:
جهان انسان شد و انسان جهانی
از این پاکیزه تر نبوَد بیانی
اسماء الهی که در عالم ظهور میکنند، هر یک مظاهر و نشانه هایی دارند لذا اسم شریف «الظاهر» که ظهور می کند یکی از نشانه ها و مظاهرش در عالم ماده و طبیعت، جنس مرد می شود و اسم شریف «الباطن» که ظهور می کند یکی از نشانه ها و مظاهرش در عالم ماده و طبیعت، جنس زن می شود.
به همین جهت، مردها بیشتر با اسم «الظاهر» (پیدای) خداوند در ارتباطند و زنها با اسم «الباطن» (پنهان) او مرتبطند و به تعبیر دیگر، اسم «الظاهر» در مردها بیشتر تجلی کرده و اسم الباطن در زنها بیشتر جلوه کرده است و به تعبیر ساده تر، مردها نشانه اسم «الظاهر» خداوند هستند و زنها نشانه، آیت و مظهر اسم شریف «الباطن» خداوند می باشند.
می توان چنین گفت که اسم شریف «الظاهر» در مردها و اسم شریف «الباطن» در زنها بیشتر غلبه داردو چون اسم الباطن خداوند، مستور و پوشیده است، حقیقت وجودی زن نیز باید از دیگران و اغیار، پوشیده باشد و چون بدن دنیوی زن، جلوه ای از حقیقت وجودی زن است، آن هم باید مستور باشد تا ارتباطش را با حقیقت وجودی خود حفظ کند.
از اینجا سرّ این نکته روشن می شود که اگر حضرت امیرالمومنین علی (علیهالسلام) نبود، هیچ کس، لیاقت و شایستگی همسری حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را نداشت.
بنابراین زن تا موقعی که در حجاب است، حق است و با خداوند متعال مرتبط می باشد اما موقعی که از حجاب در آمد و پوششی مناسب نداشت، وجهه حقی خود را از دست داده و وجهه خَلقی پیدا می کند و ارتباطش با حقیقت خود و عالم هستی کم رنگ میشود، و اگر چنین شد، دیگر توانایی هایش شکسته می شود و امکان عروج و تکامل روحی خود را از دست خواهد داد.
پس زن هرچه بیشتر پوشیده باشد ، بیشتر به کمال وجودی اش دست پیدا میکند. (9)
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
اری ، این سخنان عالم وارسته ای چون حضرت علامه نیز، دلیلی عرفانی است برای انکه پوشیه را انتخاب کنیم.همچنین در حوزه خوانده ایم که حکم مقلد در زمان احتیاط مراجع مختلف بر سر موضعی، احتیاط در آن است و این حدیث نیز گویای این سخن است که «افضل الاعمال احمزها» : بهترین اعمال سخت ترین آنهاست.
پس اسلام حد و حدودی برای حجاب خانم ها معین کرده است که رعایت همان اندازه واجب است،ولی باز از نظر فقهی اسلام جنبه سلبی مساله را منکر نشده است که هر کسی بیشتر از این را بپوشاند خلاف کرده است . هر کسی می تواند بیشتر از ان را بپوشاند و اشکال شرعی هم ندارد ،همچنان که این سنت ازطرف بانوان معصومی که الگوی بانوان جهان هستند رعایت می شده است و به بیشتر از ان چه که اسلام برایشان واجب دانسته بود ملتزم بودند .این مساله اگر اشکال داشت ائمه اطهار (علیهم السلام) متذکر آن می شدند . لذا این مساله فی نفسه نه تنها اشکال ندارد که یگانه بانوی معصوم اسلام حضرت زهراء مرضیه(س) بدان ملتزم بوده و حتی حجاب را از چهره نزد مرد نابینا هم بر نمی دارد.
پس پوشیه زدن از نظر فقهی اشکال ندارد........
بعد از این دلایل با توکل بر خدا پوشیه را به عنوان حجاب برتر انتخاب کردیم و به لطف الهی تا به امروز در برابر هیچ نامحرمی آن را برنداشته ایم اما ما متهمیم؟!!!
ما متهم شدیم به افراط و تحجر......
اما نه از طرف افراد به اصطلاح غیر مذهبی که تکلیف آنان مشخص است. مشکل آنها اصل مترقی حجاب است ،آن هم از هر نوعی که باشد .
ما وامثال ما متهم شدیم اماتوسط افراد به اصطلاح مذهبی و متدین وحزب اللهی !!!
بله ، درد ما از عامه ی مردم نیست ، درد ما از افراد به اصطلاح خواص حزب اللهی است که از دین چیزی نمیدانند جز عقایدی که خود بدان تعصب می ورزند ، در حالی که معلوم نیست این عقاید تا چه اندازه درست است .
میخواهند ما را نه به خاطر بی حجابی به خطر حجابمان بکوبند، نمیدانم شاید پوشیه را هم بد حجابی میدانند؟!!!
دادن نسبت های بد نیز دور از انتظار نبود و حتی بدتر از ان ،این بودکه در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها پوشیه را از صورتمان کشیدند وما چه می توانستیم بکنیم غیراز اینکه شکایت به خود بی بی ببریم؟ راستی روح سیدناظم واعظ وشهید شیخ محمدتقی بافقی شاد ایکاش الآن هم درحرم حضرت معصومه (س) بودند.
شنیده ایم وقتی امام مهدی (عج) ظهور کنند ، همین افراد به اصطلاح مذهبی ایشان را متهم میکنند که دین جدیدی آورده اند.وقتی به خود اجازه دهند که امام معصوم منتظر را متهم کنند ما بایدخودمان را برای بدتر از اینها آماده کنیم.در روایات داریم عده ی زیادی از مردم با دین های دیگر شیعه میشوند و عده ای از شیعیان جز خوارج.....
عده ای خشک مغز در جمهوری اسلامی پوشیه را لباس شهرت کرده اند و میخواهند با این کار اجازه ی پوشیه زدن را ازبانوان متدینه بگیرند. جالب است بدانید در کشورهای غربی زنان با وجود جریمه دادن پوشیه میزنند.
(متن خبر در اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا....)
آری پوشیه را کرده اند پیراهن عثمان و به خود اجازه دادند تا امثال ما را نقد کنند....
ادامه دارد.....
(نوشته شده توسط منادی معرفت)
.........................................................................................
پی نوشت:
1) استفتاءات (امام خمینى)؛ ج3، ص: 247،255
2) استفتاءات (بهجت)؛ ج4، ص: 174،175،178
3) استفتاءات جدید (تبریزى)؛ ج1، ص: 360
4) جامع الأحکام (صافى)؛ ج2، ص: 165
5) منهاج الصالحین ،ج2،م1233
امام خوئی ،استفتائات ،س1000در مسئله نگاه وپوشش
6) استفتاء مکتوب از دفتر آیت الله خامنه ای در قم
7) صدوق، علل الشرایع، ج1 ، ص163
8) سوره حدید ، ایه ی
9) هفتهنامه پنجره ، نویسنده: وحید واحدجوان