سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جابر بن یزید جُعفى حکایت کند:
روزى به محضر شریف حضرت باقرالعلوم علیه السلام شرفیاب شدم و پیرامون آیه قرآن :
وَ کَذلِکَ نُرى إ براهیمَ مَلَکُوتَ السَّمواتِ وَالاْ رْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ 
از حضرت سؤ ال کردم که چگونه خداوند متعال ، ملکوت آسمان ها را به حضرت ابراهیم علیه السلام نشان داد؟
حضرت باقرالعلوم علیه السلام پس از لحظه اى سکوت ، دست مبارک خود را بلند نمود و فرمود: اى جابر! بالا را نگاه کن ، همین که نگاه کردم متوجّه شدم که سقف اطاق شکاف برداشت و نورى شگرف ، زمام چشمم را به خود خیره ساخت .
ادامه مطلب...

 

 

طبق آنچه که تاریخ ‌نویسان و راویان حدیث نقل کرده اند:
امام محمّد باقر علیه السلام ، در صحنه کربلا حضور داشت و برخى سنّ آن حضرت را در آن هنگام چهار ساله  و عدّه اى هم دو سال  گفته اند
و هنگامى که حضرت به همراه دیگر اسیران کربلاء وارد مجلس یزید ملعون شد؛ و پرخاشگرى هایى را از یزید در مقابل پدرش امام سجّاد علیه السلام مشاهده کرد.

مناظره با هشام بن عبدالملک 

هشام بن عبدالملک (دهمین طاغوت اموی) در مراسم حج شرکت کرد، وقتى که همراه ملازم آزاد شده‌اش به نام «سالم» وارد مسجدالحرام گردید، دید امام باقر (علیه‌السلام) در گوشه‌اى از مسجد نشسته (و مردم در اطراف او براى سؤال به گردش آمده‌اند) سالم به هشام گفت: « این شخص، محمد بن على (امام باقر (علیه ‌السلام) ) است.» هشام پرسید: همان کسى که مردم کوفه شیفته‌ى او شده‌اند؟ سالم پاسخ داد: آری. هشام گفت: نزد او برو و به او بگو امیرمؤمنان (هشام) می‌پرسد در روز قیامت، مردم تا آن هنگام که از حساب خدا فارغ گردند، چه می‌خورند و می‌نوشند؟ سالم نزد امام باقر (علیه‌السلام) آمد و همین سؤال را از جانب هشام، مطرح کرد.  ادامه مطلب...

 

از روشنی طلعت رخشنده «باقر» 

شد نور علوم نبوی بر همه ظاهر
در اوّل ماه صفر از مشرق اعجاز 

گردید عیان ماه تمام از رخ باقر
منشق شده از نور «علیّ بن حسین» است 

این نور که نورانی از او گشته ضمائر
بر «فاطمه بنت حسن» بس بُوَد این فخر

ادامه مطلب...

غربی‌ها با سه کلیدواژه‌ی آزادی، دموکراسی، و حقوق بشر افکار عمومی را اداره می‌کردند. شرقی‌ها با دو کلیدواژه‌ی مبارزه‌ی پرولتاریا با امپریالیسم و برابری. امام پنج کلیدواژه‌ی قرآنی را در مقابل آن پنج کلیدواژه قرار دادند.  
اصل «امامت‌محوری» مهم‌ترین کلیدواژه بود. سیستم امت-امامت حرف جهانشمول اسلامی بود که در عرصه‌ی سیاست احیا شد.  
ده سال هر کاری کردیم، یک رسانه‌ی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، نشد! همه می‌گفتند «آیت‌الله خمینی».

 سال 59 به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم «استاد! چرا رسانه‌های شما نمی‌گویند امام خمینی؟». خنده‌ای کرد ادامه مطلب...

محدث عظیم و سالک وارسته مرحوم مجلسی اول می‌فرماید: « در اوایل جوانی مایل بودم نماز شب بخوانم اما نماز قضا بر عهده‌ام بود و به همین دلیل احتیاط می‌کردم و نمی‌خواندم. خدمت شیخ بهائی رحمه الله عرض نمودم، فرمود: « نماز قضا بخوان.» اما من با خود می گفتم نماز شب خصوصیات خاص خود را دارد و با نمازهای واجب فرق می‌کند. یک شب بالای پشت بام خانه ام در خواب و بیداری بودم که امام زمان علیه السلام را در بازار خربزه فروشان اصفهان در کنار مسجد جامع دیدم. با شوق و شعف نزد او رفتم و سوالاتی کردم از جمله خواندن نماز شب. فرمود:« بخوان!» 
عرض کردم:« یا بن رسول الله، همیشه دستم به شما نمی‌رسد! کتابی به من بدهید که به آن عمل کنم.»  ادامه مطلب...

مرحوم حضینى و دیگر بزرگان آورده اند:شخصى به نام عسکر - غلام امام محمّد جواد علیه السّلام - به نقل از پدرش حکایت کند:روزى به محضر شریف حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیه السّلام شرف حضور یافتم و عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! چطور در بین اهل بیت رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله فقط امام چهارم ، حضرت علىّ بن الحسین علیهماالسّلام به عنوان ((سیّد العابدین )) معروف و مشهور گشته است ؟ ادامه مطلب...

در احادیث و روایات مختلف آمده است :هنگامى که لشکر اسلام بر شهرهاى فارس هجوم آورد و پیروز شد غنیمت هاى بسیارى از آن جمله ، دختر یزدگرد را به دست آورد و آن ها را به شهر مدینه طیبّه آوردند.همین که آن غنائم جنگى را داخل مسجد بردند، جمعیّت انبوهى گرد آمده بود؛ و در این میان زیبائى دختر یزدگرد توجّه همگان را به خود جلب کرده بود.

پس چون چشم این دختر به عمر بن خطّاب افتاد صورت خود را از او پوشاند و گفت : اى کاش چنین روزى براى هرمز نمى بود، که دخترش این چنین در نوجوانى اسیر شود. ادامه مطلب...

خدا بود و دیگر هیچ نبود
خدا بود و دیگر هیچ نبود، خلقت هنوز قباى هستى بر عالم نیاراسته بود، ظلمت بود، جهل بود، عدم بود، سرد و وحشتناک، و در دایره امکان، هنوز تکیه‏ گاهى وجود نداشت. خدا کلمه بود، کلمه‏ اى که هنوز القاء نشده بود، خدا خالق بود، خالقى که هنوز خلاقیتش مخفى بود، خدا رحمان و رحیم بود ولى هنوز ابر رحمتش نباریده بود، خدا زیبا بود،

ولى هنوز زیبایى‏ اش تجلى نکرده بود، خدا عادل بود ولى عدلش هنوز بروز ننموده بود، خدا قادر و توانا بود ولى قدرتش هنوز قدم به حوزه عمل نگذاشته بود، در عدم چگونه کمال و جلال و جمال خود را بنمایاند؟ در سکوت چگونه کلمه زاییده شود؟ در جمود چگونه خلاقیت و قدرت تظاهر کند؟ عدم بود، ظلمت بود، سکوت و جمود و وحشت بود.
اراده خدا تجلى کرد، کوه‏ها، دریاها، آسمان‏ها و کهکشان‏ها را آفرید، چه انفجارها، چه طوفان‏ها! چه سیلاب‏ها! چه غوغاها که حرکت اساس خلقت شده بود و زندگى باشور و هیجان زائدالوصفش به هر سو مى‏ تاخت. درخت‏ها، حیوان‏ ها و پرنده‏ ها به‏ حرکت درآمدند. ادامه مطلب...

 

[تصویر: 2206_4_116-6.jpg]
زندگینامه
در اسفند ماه سال 1311، مصطفی فرزند سوم خانواده چمران درروستای چمران بین شهر قم و ساوه پا به عرصه وجود نهاد. یک ساله بود که همراه خانواده به تهران آمد و در کوچه های جنوب شهر با درد و رنج انسانها آشنا شد. دوران دبستان را درمدرسه «انتصاریه» طی کرد. او ازکودکی گوشه گیر بود و غرق تفکر در خلقت زیبای خداوندی. تحصیلات خود را در دبیرستانهای «دارالفنون» و «البرز» ادامه داد و در سال 1332 به دانشکده فنی دانشگاه تهران راه یافت و در رشته مهندسی برق مشغول به تحصیل شد. در همین ایام بود که فعالیتهای سیاسی خود را علیه رژیم آغاز کرد. او از کوچکی تدریس می کرد و از این راه قسمتی از معاش خود را تأمین می نمود. از 15 سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت الله طالقانی و جلسات فلسفه و منطق استاد مطهری شرکت می کرد. ادامه مطلب...
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
folder98 facebook
ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ